عطا به خاطر بازنشستگی دچار رخوت و بیحوصلگی شده و میخواد به طریقی سر خودش را گرم كند. از قضا علویه، خواهر عطا، از او میخواد آستین بالا زده و برای تحقیقات خواستگار دخترش شیرین وارد عمل شود
بهزاد رانندهی جوانی كه عطا را از تهران به باغ مذكور آورده متوجه فضای عجیب و غریب آنجا میشود ...
عطا كه بخاطر بازنشستگی حوصله اش سر رفته از سوی خواهرش علویه مامور میشود در مورد خواستگار ...
عطا بخاطر بازنشستگی حوصله اش سر رفته، از سوی خواهرش علویه مامور میشود در مورد خواستگار ...
عطا كه بخاطر بازنشستگی حوصلهاش سررفته از سوی خواهرش علویه مامور میشود در مورد خواستگار ...