مرشد قدیر حنجره اش آسیب دیده و دیگر نمی تواند در زورخانه دَم بگیرد و آواز بخواند. از طرفی حاج ایوب نیز در بستر بیماری افتاده و چراغ زورخانه هر روز كم فروغ تر می شود. همه این دو یار قدیمی را كهنه سوار و مرشد خطاب می كردند...
محمد با همراهی حاج ایوب دست بكار میشن و برای بازسازی و راه اندازی مجدد زورخونه برنامه ریزی ...
محمد در صدده تا مرشد رو وادار به خوندن و ضرب زدن كنه و همینطور جوونای مشتاق رو برای مرشدی ...
هاشم پسر حاج ایوب از پدرش میخواد به اون اجازه بده زورخونه رو تبدیل به باشگاه پرورش اندام ...
مرشد قدیر حنجره اش آسیب دیده و دیگه نمی تونه تو زورخونه دَم بگیره و آواز بخونه. از طرفی حاج ...