پریچهر استاد زبانشناسی دانشگاه است كه روزگار خوبی را پشت سر میگذارد و با همسر و تنها دخترش، زندگی صادقانه ای دارد. به مرور زمان او با مشكلاتِ كوچك و به ظاهر كم اهمیتی مواجه میشود: دسته كلیدش را گم میكند، قرار ملاقاتهایش را با یادآوری گوشی هوشمندش به خاطر میآورد، در بكارگیری برخی كلمات در جملهبندی دچار مشكل شده و مبحث درسی در سر كلاس یادش میروداما همهی اینها را به پای خستگی می گذارد . پریچهر ابتدا موضوع را چندان جدی نمیگیرد اما با شدت یافتن این حالت به دكتر مراجعه میكند . بعد..
بیشتر ...