داستان در دوران دفاع مقدس و در روزهای اشغال خرمشهر میگذرد. سلیمان،مردی سن و سال كرده و تكاور بازنشسته ی نیروی دریایی، پس از شهید شدن همسر دختر و پسرش ، در خرمشهر میماند. او در هر كجای خرمشهر كه لازمست پیدا میشود و چنان وحشتی در دل دشمن انداخته است كه به او لقب"شبح خرمشهر" را می دهند. در مسجد جامع خرمشهر گروهی حتی پس از اشغال شهر هم باقی مانده اند گروهی رزمنده اند و دیگران كسانی كه به آنها یاری میرسانند. سلیمان نیز در كنار آنها مانده است. در ارتش بعثی ، گروهی ویژه از نیروهای زبده برای ...
بیشتر ...