ایام انتخابات فرا رسیده و خانواده احتشام درباره شركت در انتخابات دو نگاه متفاوت داره؛ طرفدار انتخابات و بی تفاوت به اون. در این میان، دایی رسول كه جانباز هست و در شیراز زندگی می كنه برای مداوا به تهران می آد.
رسول قهر می كنه و به مسافرخونه میره. اما در میانۀ راه تصادف می كنه و به حالت كما میره. همه ...
رسول و احتشام به بهانه های مختلف با هم جر و بحث می كنند. تلاش سودابه برای آرام كردن همسرش، ...
طبق سفارش پزشك معالج، ناراحتی و عصبانیت برای رسول خیلی خطرناكه. پیمان به دنبال این هست تا ...
دایی رسول به ناچار در خانۀ خواهرش می مونه تا زمان عمل جراحی اش فرا برسه. ولی اون با احتشام ...