زن میگریست و فریاد برآورد: «كجایند آنان كه مرا به كفر متهم ساختند و تو را رزاق خواندند؟ كجایند آنان كه عدالت تو را به هزار زبان ستودند و بر پیشانیام داغ شرك و شك زدند؟» زن، كودك گرسنهاش در آغوش، میان طوفان میرفت و میگریست و اشك چون تازیانه بر صورتش رد خون میكشید...
بیشتر ...