آقا رستم پیر مردی است كه می خواهد ازدواج كند همسر خود را نیز انتخاب كرده از او خواستگاری می كند اما قلب بهارنسا خانم بعد از شنیدن خواستگاری گرفته و به بیمارستان می رود همین باعث می شود كه پسرهای بهار نسا و آقا رستم با هم درگیر شده و