اغلب ما تصویری كه از او به خاطر داریم مادر یا مادر بزرگ مهربان سریالهاست؛ البته كه چهره آرام و دلنشینش هم جز این را پذیرا نبود
چهره مهربانش برای كمتر كسی ناآشنا بود. صدای آرام و لبخند دلنشینش را حتما یكبار هم كه شده از رادیو شنیده و یا در تلویزیون دیدهاید.
صدیقه كیانفر در سال 1311 در شهر آبادان به دنیا آمد. از سال 1336 فعالیتش در رادیو را آغاز كرد او پیش از آن نیز نمایش كار میكرد و به گفته خودش یكی از اساتید نمایشش او را برای اولین بار به رادیو برد.
كیانفر در نهایت كولهبار هنرش را جمع كرد و با خود به تهران آورد او اغلب در نمایشهای رادیویی بازی می كرد اما به واسطه علاقهاش به نمایش و كار تصویری، آن را هم همزمان دنبال میكرد.
اغلب ما تصویری كه از او به خاطر داریم مادر یا مادر بزرگ مهربان سریالهاست؛ البته كه چهره آرام و دلنشینش هم جز این را پذیرا نبود.
این بانوی هنرمند در سالهای پایانی عمر دلگیر، گوشهگیر و گلهمند از كسانی بود كه میتوانستند شرایط را برایش فراهم كنند تا باز هم بتواند با عشق به نقشهایش جان دهد.
اما اجل مهلت دلجویی نداد. صدیقه كیانفر صبح روز گذشته یعنی (پنجم خرداد ماه) با یك عمر خاطره هنری، با نقشهایی بازی شده و بازی نشده و با صدایی كه طنینش در دلِ در و دیوار رادیو همچون دهها صدای زنده خفته در خاك خواهد ماند، دنیا را برای همیشه ترك كرد.
خبرنگار ایسنا با دو تن از هنرمندان رادیو كه صدیقه كیانفر را از نزدیك میشناخته و با او همكاری داشتهاند صحبتی داشته تا این ستاره تازه خاموش شده آسمان هنر را بهتر بشناسیم.
صدیقه كیانفر در كارش حرف نداشت
حمید منوچهری ـ هنرمند پیشكسوت رادیو ـ صحبت هایش درباره همكار درگذشتهاش، صدیقه كیانفر را اینگونه آغاز میكند: سه ماه بود كه ندیده بودمش. خانمی بود بینهایت دوست داشتنی شریف و انسان. او در كارش حرف نداشت.
منوچهری با اشاره به اینكه 10 ـ 12 سال از آشنایی او با صدیقه كیانفر و همكاریهای رادیوییشان میگذشت، عنوان كرد: تا آنجا كه من اطلاع دارم از رادیو اهواز شروع كرد و بعد به تهران آمد.
از زمانی كه این سعادت یار من شد كه با او آشنا شوم و از زمانی كه شناختمش هر وقت نقش خانم مسن بود حتما به او میدادم و اجرایش بسیار خوب بود.
او مرگ كیانفر را رهایی او از دنیا و سختیهایش عنوان كرد و افزود: اولین كسی كه هر سال به من زنگ میزد و نوروز را تبریك میگفت خود او بود. تولد و شهادت حضرت مولا علی (ع) هم تماس میگرفت؛ البته چند سالی بود كه كسالت داشت. تنهایی در سن و سال بالا كشنده است.
منوچهری در توصیف شخصیت این بازیگر و گوینده رادیو با ذكر مثالی گفت: همه دوستش داشتند. در استودیو 14 نمایشهایی ضبط میكردیم كه این استودیو چند پله دارد و برای او رفتن به آنجا سخت بود اما به من نمیگفت. بچهها به من مشكل را گفتند و من استودیو هشت كه پله نداشت را گرفتم.
منوچهری در پاسخ به این پرسش كه آیا صدیقه كیانفر همانطور كه در قاب تلویزیون و آرام و متین مینمود و صدایش هم همین ویژگی را داشت، شخصیت واقعیاش هم اینگونه بود؟ گفت: دقیقا. تصور من این است و فكر نمیكنم كه اشتباه باشد. هیچكس در رادیو از این خانم ناراحتی نداشت و من غیر از خوبی از ایشان هیچی ندیدم. تقویم پارسال كه برای من آورده بود و از شاهنامه و حافظ است، هنوز جلوی رویم است.
این گوینده با توجه به گلههای اخیر صدیقه كیانفر درخصوص تنهایی و فراموش شدنش، درباره لزوم احترام به پیشكسوتان هنرمند، گفت: من اطلاع دقیقی از نوع كار ایشان با رادیو ندارم اما اگر به من چیزی میگفتند و كاری از دستم برمیآمد انجام می دادم. آرزو میكنم خداوند در حق دوستان هنرمند محبت كند تا كمی آسایش و ارامش داشته باشند. هنرمندان كشورمان باید از حداقل مزایایی كه دیگر هنرمندان دنیا دارند برخوردار باشند.
او در همین رابطه مثالی بیان كرده و گفت: كامنتی از مسعود كیمیایی دیدم كه كم آدمی هم نیست و از بهترین كارگردانان كشور است. گفته بود نه بیمه هستم و نه حقوقبگیر هستم. اگر كسی درد نداشته باشد اینها را نمیگوید. این فاجعه است. نمیگویم كیمیایی ندارد اما حتما درد دارد كه اینها را میگوید.
این هنرمند در پایان درباره كار در رادیو میگوید: رادیو تقریبا هم سن و سال من است. هشتاد سال است كه همیشه دستمزدها در رادیو كم بوده و كسانی كه كار كردند عاشق آن بودند. آنهایی كه دوست دارند مثل صدیقه كیانفر به جایی برسند منهای تنهاییها و سختیهایش باید با عشق كار كنند. خود من 60 سال است كه با همین عشق زندگی میكنم و تا زمانی كه زنده هستم كار میكنم. دوست دارم در میدان ارگ و پشت میكروفون با دنیا خداحافظی كنم.
در سیمای او آینده خودم را میدیدم و سخت بود
فاطمه آلعباس در توصیف شخصیت صدیقه كیانفر به ایسنا گفت: صدیقه كیانفر شفاف و زلال و روان مثل یك چشمه بود و زمانی كه دیگر نتوانست روان باشد و در هنری كه با عشق در آن كار می كرد دیده شود به فراموشی سپرده شد. شاید اگر غیر از این بود بیشتر از حضورش بهره می بردیم.
آل عباس درباره نحوه آشنایی و دیدار با كیانفر توضیح داد: حوزه كاری او بیشتر در نمایشهای رادیویی بود و در خیلی از برنامهها در رادیو و تلویزیون من میزبان و ایشان مهمان من بودند.
آخرین باری كه كنارش نشستم دو سال قبل بود. مثل همیشه با نوازشهای كلامی مادرانهاش، حس خوب پر از عشق به ما میداد. متاسفانه گاهی آدمها در فضاهای فرهنگی در پشت نقاب به گونهای دیگر رفتار میكنند و در ظاهر به گونهای دیگر؛ اما خانم كیانفر یكی از شفافترین آدمهای این نسل بود و من همیشه چهره مهربان مادرانهاش یادم هست.
این گوینده رادیو با اشاره به سالهای اخیر زندگی صدیقه كیانفر عنوان كرد: گلههایی داشت كه خیلی از پیشكسوتان ما دارند و ای كاش قبل از اینكه از دنیا بروند بر طرف میشد. او هم از تنهایی و كم توجهی گله داشت كه دردآور بود؛ به ویژه برای من كه در سیمای ایشان آینده خودم را نگاه میكردم و تصور آینده اینچنینی برای كسی كه سال های سال در رادیو كار كرده سخت است.
آل عباس افزود: ای كاش صحنه دیگری از او در ذهنم مانده بود؛ چیزی كه اذیتم میكند یادآوری حرفهایش از تنهایی است و اینكه كسی سراغی از او نمیگرفت. اینها دردهای پیشكسوتهای ماست. بر عكس خیلی از بنگاههای هنری دنیا كه به پیشكسوتان بیشتر اهمیت میدهند و در جشنها از آنها استفاده میكنند و برایشان یك امتیاز است، ما به جز یك تعداد خاصی كه برایمان ستاره شدهاند بقیه را یاد نمیكنیم.
به ویژه هنرمندان رادیو كه زمانی كه سینما و تلویزیون قدرتمند نبودند حضور داشتند و مخاطب را برای رسانه جذب كردند.
انتهای پیام