به مدت

رادیو نمایش

بازتاب

كودكان سینمای ایران از فراموش شدن می‌ترسند

این هفته برنامه «نمای نقره ای » رادیو نمایش در گفت و گو با بازیگران كودك ، دغدغه های آنان را به چالش كشید.

1399/09/02
|
19:57

سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: به گزارش روابط عمومی رادیو نمایش، مشروح این گفت و گو ها را در زیر می خوانید.


مجری : *در این برنامه می خواهیم سرنوشت بازیگران در سینما كودك به كدامین سو می رود و دغدغه ها و نگرانی هایشان را بررسی كنیم. به این بهانه در خدمت جناب آقای محمد شاكری و سركار خانوم مانیا علیجانی هستیم. شما جفتتان جز بازیگران كهنه كار و نوجوان سینما ایران محسوب می شوید. خدا را شكر كه موفق بودید و انشالله كه این موفقیت ها همچنان ادامه پیدا كند. دزد عروسك ها یكی از فیلم های مهم سینما كودك و نوجوان و همزمان یكی از فیلم های مهم ژانر وحشت در دهه 60 بود. می خواهم بدانم كه شما این فیلم را دیده اید یا ما خیلی آن دوران ترسو بودیم؟
محمد شاكری: بله، من 2 سال پیش این فیلم را دیدم و فیلم جالبی برایم بود و در این سبك ها چنین فیلمی را ندیده بودم و با اینكه فیلم قدیمی محسوب می شد فكرش را هم نمی كردم كه انقدر از آن خوشم آید چون من فیلم های قدیمی را زیاد دوست ندارم. نقش آقای عبدی كه بسیار كمدی و باحال بود و نقش پردازی قشنگی را داشت. خانوم آزیتا حاجیان كه نقش ترسناكی را داشتند و واقعا من وحشت می كردم. نقش ترسناكی بود و خوب از آب درآمده بود.
*یك نكته ای گفتی، قبل از اینكه با مانیا علیجانی این گفت و گو را ادامه دهیم. گفتی كه فیلم هنوز كار می كند؟ یعنی اگر الان فیلم را دیدی صادقانه احساس نكردی كه این فیلم كهنه و قدیمی شده؟
محمد شاكری: من فیلم های قدیمی را كه می بینم، از نوع فیلم برداری ها، نوع بازی ها قدیمی بودن آن حس می شود. ولی این فیلم چنین نبود.
*خانوم علیجانی، شما چطور؟
مانیا علیجانی: من هم انتظار این را نداشتم كه انقدر قشنگ و تاثیرگذار باشد.
*تاثیرات ترسناكش یا تاثیرات مثبتش؟
علیجانی: هر دو چون واقعا ترسناك بود. به اصرار پدر و مادرم نگاه كردم. اوایل رغبتی به نگاه كردنش نداشتم اما زمانی كه دیدم خیلی از آن خوشم آمد و احساس می كنم كه در نسل ما هم از این فیلم خوششان آید.
*در بین كارهایی كه تا به حال داشتی شما كار موزیكال هم كرده اید؟ چون میدانم كه محمد در تئاتر كار كرده.
محمد شاكری: بله. در فیلم سینمایی پاستاریونی.
*پس در پاستاریونی فضای موزیكال داشتی.
محمد شاكری: بله.
*شما چطور خانوم علیجانی؟
مانیا علیجانی: در تئاتر شیرهای خان بابا و ماهی سیاه كوچولو موزیكال بودند.
*امروز می خواهیم درمورد سرنوشت بازیگران كودك و نوجوان در سینمایمان صحبت كنیم. خداروشكر كه شما جز موفقان بودید و الهی كه موفقیتتان ادامه پیدا كند چون هم استعداد دارید و هم تواناییش را. اما خیلی از بازیگران بودند كه وارد سینما شدند مثلا بازیگر فیلم بچه های آسمان آقای مجیدی، بازیگر فیلم باشو غریبه كوچك و فیلم های دیگری كه با آن ها آشنایی دارید. از روزهای اول قطعا نمی دانستید كه چنین موفقیتی را دریافت خواهید كرد، در مورد نگرانی ها و مشغله های فكریتان (كه بالاخره قرار است چه پیش آید) می خواهم كه بشنوم.
مانیا علیجانی: قطعا تمام بازیگران كودك این نگرانی را دارند كه فراموش شوند یا اینكه دیگر انتخاب نشوند. مهم ترین چیز این است كه بازیگران كودك تنها به بازیگری تكیه نكنند با اینكه قطعا خیلی ها مثل خود من علاقه دارند به این حرفه اما چون ممكن است فراموش شوند یا حالا كارگردانی نباشد كه انتخابشان كند با اینكه حتی استعداد بازیگری را هم دارند.
*یعنی بازیگری را همه زندگیشان قرار ندهند؟
مانیا علیجانی: دقیقا. یعنی برایشان شغل دائمی نباشد. شغلی را در نظر داشته باشند كه بتوانند با آن درآمدی كسب كنند چون امكان فراموشی و كنار گذاشته شدنشان است.
*آن امكان فراموشی كه همیشه وجود دارد در هر حیطه ای از قبیل اجرا،نقد،بازیگری، هرجایی. بالاخره هر كسی خوب كار كند و كمی بخت یارش باشد می تواند موفق باشد.ولی واقعیت این است كه تو ازهمان اول انقدر منطقی فكر می كردی؟ آدم زمانی كه اولین فیلم را كار می كند می گوید كه من دیده شدم و هیجانات و احساسات قطعا خوبی دارید. زمانی كه این ها تمام می شود، از پروژه اولیه به پروژه بعدی چه حسی را دارید؟
مانیا علیجانی: اولین فیلم من كه خانه ای در خیابان چهل و یكم نام داشت، دقیقا انتهایش را به یاد دارم كه گریه می كردم چون عادت كرده بودم. این چیزها واقعا سخت هستند اما كمی كه گذشت متوجه شدم كه یك كار تا ابد طول نمی كشد و باید منطقی فكر كرد و با این وضعیت ساخت. پدر و مادرم مرا راهنمایی كردند و خودم پذیرفتم كه باید منطقی فكر كرد. آدم تنها مدتی را در دید مردم است و مردم به او توجه می كنند.
*شهرت ترسناك نیست؟ اگر 2 روز دیگر این توجه از روی تو برداشته شود ممكن است كه حالاتی را تجربه كنی، با این وضعیت تا كنون رو به رو شده ای؟
مانیا علیجانی: بله. زمانی كه به آدم توجه می شود، اعتماد به نفس بالا می رود و زمانی كه این توجه برداشته می شود احساس تنهایی است. آدم باید در دوره معروفیت به این چیزها فكر كند.
*شما چند سالتان است؟
علیجانی: من الان 12 سالم است.
*به عنوان یك آدم 12 ساله خیلی پخته صحبت می كنی. از اول انگار كه 25 ساله بدنیا آمدی. محمد این نگرانی و اضطراب را داری؟ طبیعی است كه تو باید یك پدر كارگردان داشته باشی تا خیالت راحت باشد كه پدرت در نهایت به تو نقش می دهد یا هر لحظه ممكن است كه نقش آخرت را بازی كنی مخصوصا در فضای كودكان و نوجوانان كه آدم ها را خیلی راحت كنار می گذارند.
محمد شاكری: اولین كاری كه من كردم تئاتر الیورتوئیست بود، البته قبلاز آن هم كار كرده بودم اما چیزی كه بیشتر بازدید داشت كار الیورتوئیست آقای پارسایی بود.
*از خیلی از بازیگرانی كه اسم و رسم داشتند بهتر بودی.
محمد شاكری: واقعا این معروفیت ترسناك است یعنی آدم ها به تو فكر می كنند، حتی جاهایی نقدت می كنند و می گویند كه تو نمیتوانی و تو باید تمام این ها را در جایی از فكرت داشته باشی. من اوایل با ذوق و شوق بودم، هیجان و استرس باعث شد تا كارم را ادامه دهم اما از یك جا به بعد، حدودا یك یا دو سال پیش كمی فكر كردم و با خودم گفتم كه خیلی اتفاقات ممكن است كه برایم بیافتد كه فراموش شوم. بنظر من در بازیگری همه چیز وجود خارجی ندارد بلكه باطنی هم می باشد. اما بیشتر شرایط چهره و صدا در آن تاثیر دارد. بنظرم خیلی اتفاقات ممكن است رخ دهند تا تو فراموش شوی. مثلا چهره كه ممكن است اتفاقی برایش رخ دهد و دیگر نخواهند كه بازی كنی. كارگردان هایی را من میبینم كه فقط بخاطر چهره انتخاب می كنند.
*به این فكر كردی، كه ممكن است هر بازیگر كودك و نوجوان دیگری را مشخصا بخواهند مصرف كنند یعنی بخواهند كه مورد سواستفاده قرار بگیرند. مثلا بگویند كه ما یك بازیگر 10 ساله می خواهیم با این مشخصات كه برای ما بازی كند و بعدش برود و ما كاری با او نداریم. تو می مانی و شهرتت و یك سری آدم كه تو را رها كردند و نمی دانی كه باید چه كنی. به این فكر كرده اید؟
محمد شاكری: من فكر نكرده ام.
مانیا علیجانی: استرس این مسئله وجود دارد یعنی نه اینكه فكر نكرده باشم اما انقدر دقیق كه قرار است چه اتفاقی بیافتد، خیر. اما چیزی كه همیشه برایم مهم بوده این بوده كه بخاطر خودم بازیگری كنم. چون علاقه دارم نه بخاطر معروفیت.
*محمد تو هم اینطور بودی؟ خوشبختانه یك سری ساحت ها وجود دارند كه شما درگیرش نبودید یعنی یا خیلی احساس كردید كه تكلیفتان با خودتان معلوم است، آنچیزی كه مانیا علیجانی می گوید كه من میتوانستم ادامه ندهم تا آسیب روحی شدیدی نخورم یا خودت می گویی كه من تكلیفم معلوم است و میدانم كه بخاطر چهره، صدا، این نقش و... انگار كه شما به خودتان مسلط هستید و تمام زندگیتان به بازیگری وصل نشده است. ممكن است كسانی كه در فیلم های مختلف با آنها كار كردید یا بازیگرانی كه با خود شما شروع كردند الان هیچ كجا دیده نشوند؟ درباره آن ها برایم بگویید حتی اگر نمی خواهید كه اسم ببرید، خاطرات یا سرنوشتشان را بگویید تا از چند و چون ماجرا در این حوزه آگاه شویم.
محمد شاكری: برای من برعكسش رخ داده. نه اینكه مصرفم كنند بلكه از من استفاده كرده اند.
*استفاده صحیحی كه خودت هم دوست داشتی تا اتفاق بیافتد. یكی از مثال هایش هم پاستاریونی می باشد كه می خواهم بخش هایی از آن را هم بشنویم.
(سری به فیلم پاستاریونی بزنید)
*محمد شاكری در پاستاریونی تو به مدت زیادی تمرین كردی تا بتوانی به لهجه اصفهانی حرف بزنی؟
محمد شاكری: بله. اول كه به دفتر آقای موفق رفتم گفتند كه یك پسر اصفهانی می خواهند و پرسیدند كه من اهل كجا هستم و من گفتم تهران. پرسیدند كه چرا برای تست دادن رفته ام و گفتم كه می خواهم لهجه اصفهانی را تمرین كنم كه كمی باعث تعجبشان شد.
*حتی در فامیل های نزدیكتان هم اصفهانی ندارید؟
محمد شاكری: اصلا و به من 2 هفته وقت دادند تا لهجه اصفهانی را كار كنم. در خانه هر روز كه بیدار می شدم، هدفونم همیشه در گوشم بود و رادیو اصفهان را گوش میدادم و قصه های مجید را می دیدم؛ تمام قسمت هایش را باور كنید كه 2 الی 3 بار دیده ام. فقط گوش می دادم تا حرف هایش وارد ذهنم شوند. دو هفته بعد موقع تمرین از من خواستند تا حرف بزنم من كمی حرف زدم و آن ها گفتند كه این به كل شیرازی می باشد چون پایه و اساس آن را نمی دانستم. گفتند كه نمی توانند با من كار كنند. بعد از 2 روز به من زنگ زدند. با وجود 400 نفر كه در میانشان اصفهانی نیز بود باز راضی نبودند، به من گفتند كه معلمی را در اختیار من میگذارند و دو ماهی را تمرین كنم تا ببینیم چه می شود. ما 2 الی 3 هفته با آقای نوید بانی كار كردیم ایشان خیلی تلاش كردند تا من لهجه اصفهانی را یاد بگیرم و از همینجا از ایشان تشكر می كنم. خلاصه با آقای بانی تمرین كردیم و بعد از 2 هفته من كاملا اصفهانی شدم و از شخصیت تهرانی خارج شدم. حتی الان هم كه صحبت می كنم ته لهجه ی اصفهانیم مشخص است. باورشان نمی شد كه لهجه اصفهانی را انقدر خوب درآوردم.
*خانوم علیجانی عزیز، نظر شما چیست؟ همین خاطره ای را كه محمد عزیز تعریف می كند، یكی از همان مولفه هایی می باشد كه باعث ماندگاری بازیگر می شود. می خواهم بگویم كه بازیگر كودك و نوجوان وارد سینما شد؛ یك طرف ماجرا این است، سینماگری كه او را معرفی كرده مقداری حواسش به او باشد و یك طرف دیگر این است كه خودش تلاش كند و استعداد داشته باشد. شما از این مدل خاطره ها ندارید؟ لهجه ای، حركتی یا یك اتفاقی! ماشاالله پرونده بلند و بالایی هم دارید. شاید بیشتر در سریال هیولا شما را دیده باشند كه با آقای مدیری كار كرده بودید، از اینجور خاطره ها داری؟
مانیا علیجانی: اولین فیلم من كه خانه ای در خیابان چهل و یكم بود، آقای قربانی از بین 150 بچه از من تست گرفتند و اوكی را گفتند اما چون اولین كارم بود و تجربه ای نداشتم یك روز كامل را به من می گفتند بمانم تا ببینند چقدر صبر و تحمل دارند. یعنی خیلی از دوستان می گویند كه من را معرفی كن ولی واقعا چیزی نیست كه من بخواهم بگویم مثلا یك دوست دارم كه می خواهد بازیگر شود و تست دهد.
*بعد كارگردان هم بگوید به به چقدر خوب است كه دوستتان را معرفی كردی.
یعنی سختی هایی دارد كه شاید خیلی ها وارد آن شوند و بگویند من نمی توانم و بیرون روند و چیزی است كه شاید الان بگویند ما آن سختی ها را تحمل می كنیم، اما واقعا باید این چیزها را بدانند و بیایند.
*سخت ترین پروژه ای كه كار كردی كدام پروژه است كه سر آن مجبور شدی خیلی تلاش و تمرین كنی و سختی بكشی و یك جاهایی در خلوت خودت گریه كرده باشی؟
تابستان داغ.
چرا؟ ابراهیم ایرج زاد سختگیر بود؟
خیر. چون اولا نقش سختی بود و سن من كم بود و نقش مهمی بود. اولین نقشی بود كه خیلی مهم بود و خیلی حس داشت و من خیلی در تنهایی هایم فكر می كردم كه مثلا آن سكانس را باید چگونه بازی كنم، آن نقش خیلی سخت بود و مساله بعدی هم این بود كه خیلی هم داغ بود. مثلا ما در پشت بام كار داشتیم و من به پوستم كرم ضدآفتاب می زدم اما فرق سرم هم سوخته بود، یعنی انقدر داغ بود.
*این جزء آن سختی هایی است كه شاید خیلی ها ندانند. شما چند سال داشتی كه تابستان داغ را بازی كردی؟
تقریبا 6 الی 7 ساله بودم
*یعنی دختر 6 الی 7 ساله ای كه قرار است زیر آفتاب موقع فیلمبرداری برود و پسر نوجوانی كه قرار است یك گویش جدید یاد گیرد، به نظر من خیلی از ما در 40 الی 50 سالگی هم حوصله اینهمه وقت گذاشتن را نداریم. (سری به سریال هیولا بزنیم).
عنوان گفتگوی ما این بود كه سرنوشت بازیگران كودك و نوجوان در سینمای ایران به چه شكلی است. چقدر به آموزش حرفه ای و فنون بازیگری توجه كرده اید یا دنبال آن بوده اید؟
محمد شاكری: یك بخشی از این صحبتی كه كردید دست خود آدم است، آدم می تواند با تلاشی كه می كند به یك جایی برسد و پشتكار او هم خیلی مهم است، یعنی اگر من پشتكار و تلاشم را نداشتم و حمایت پدر و مادرم نبود قطعا به اینجا نمی رسیدم. یك بخش هم حمایت كارگردانان و سینمای ایران از سینمای كودك است، وقتی كارگردانی به كار كودك اهمیت نمی دهد، كودكان خودشان بدون اینكه توجهی داشته باشند درگیر مسائل بزرگترها می شوند، یعنی بخشی از آن استعداد و تلاش خودمان است و بخشی شرایطی است كه به وجود آمده.
*درگیر مسائل بزرگسالان می شوند یعنی چی؟ یعنی مجبور هستند در فیلمهای بزرگسال بازی كنند؟
بله. یعنی من بیشتر كارهایی كه كرده ام كار اجتماعی و مسائلی بوده كه كودكان نباید وارد آن شوند.
*یا حداقل همه كارشان نباید محدود به این فیلمها باشد. كما اینكه پاستاریونی تو خیلی صدا كرد و موفق بود و می توانست تكرار شود و با كارهای دیگر ادامه پیدا كند.
بله. كار آقای مجید مجیدی "خورشید" بعد از چند سال بهترین فیلم كودكی بود كه ساخته شده بود و یكی از جایزه های خوب كشور را برایمان آورده است و نماینده ایران در اسكار است. همین نشان می دهد كه كودكان بازیگر همه استعداد دارند، یعنی می توانند سرنوشت خوبی برای خودشان در سینمای كودك رقم بزنند.
*به شما پیشنهاد سینمای كودك در طول سال می شود؟ اگر می شود چگونه است؟
محمد شاكری: همه كارهایی كه كرده ام اجتماعی و بزرگسال بوده است.
*یعنی كارهای بزرگسالی كه نیاز به یك بازیگر كودك و نوجوان دارند. دوره های آموزشی بازیگری دیدی یا می بینی یا در برنامه خود داری؟
محمد شاكری: بله. من از 8 سالگی در آموزشگاه كودك و نوجوان بودم و 6 سال با كلی سختی و حمایت پدر و مادرم آنجا آموزش دیدم ولی این را در ذهنم دارم كه بعد از تمام شدن درس ها به كلاس فن بیان بروم تا اعتماد به نفسم بالا رود.
*احتمالا از آن دسته آدمهایی هستی كه دنبال پیشرفت بیشتر هستند. خانم علیجانی شما بگویید كه بحث آموزش تخصص بازیگری را دنبال كرده اید یا خیر؟
مانیا علیجانی: من به صورت اتفاقی وارد عرصه سینما شدم و كلاس بازیگری نرفتم اما با كسایی كه كار كردم انقدر به من كمك كردند كه به اندازه 100 كلاس بازیگری بوده است و خیلی از آنها ممنون هستم.
*مهمترینشان چه كسی است كه خیلی به شما یاد داده و حوصله به خرج داده است؟
همه خیلی كمك كردند اما كسی كه خیلی برای من تاثیرگذار بود آقای حمیدرضا قربانی(كارگردان) بودند، اگر ایشان نبودند شاید من زده می شدم، ایشان خیلی با اخلاق و با حوصله بودند و خیلی از چیزها را به من یاد دادند؛ اگر اخلاق ایشان بد بود یا با بازیگران خوب رفتار نمی كردند شاید من الان اینجا نبودم.
*می خواهم بدانم كه شما نگران آینده تان نیستید؟ اگر نگران هستی برای رفع نگرانی چه كار می كنی؟
مانیا علیجانی: نگران آینده كه قطعا هستم، چون ممكن است آدم فراموش شود اما تنها كاری كه میتوانم بكنم این است كه فقط و فقط بازیگری برایم یك كار هنری باشد و یك شغل نباشد كه به آن وابسته نشوم تا اگر فراموش شدم اتفاقی برایم نیفتد.
*برای ماندگاری می خواهی چكار كنی؟ مثلا می خواهی سبك های مختلف بازیگری را كار كنی؟ مطالعه كنی؟ تمرین كنی و خودت را ارتقا دهی؟
مانیا علیجانی: من می خواهم تكراری نشوم و انتخاب های درستی داشته باشم.
*در سال به شما پیشنهاد فیلم های كودك و نوجوان می شود؟
مانیا علیجانی: اولین باری كه شد فیلم نارگیل بود و دیگر نشده است. به غیر از نارگیل تمام فیلمهایی كه بازی كرده ام اجتماعی بودند و همه آنها به بزرگسال ربط پیدا می كرد.
*شما چطور؟ آیا نگران آینده تان هستید؟
محمد شاكری: قطعا نگران آینده ام هستم.
*برای رفع آن چه می كنید؟
سعی می كنم به دانسته هایم اضافه كنم.
*چجوری؟
سعی می كنم فیلمهای مختلفی ببینم، ببینم بازیگرانی كه غیر از خودم كار می كنند چه كارها و تلاش هایی كرده اند. همه اینها باعث می شود كه انگیزه من برای بازیگری بیشتر شود. كتاب می خوانم و به این فكر می كنم كسانی كه الان به موفقیت رسیده اند چكار كرده اند، یعنی فقط حمایت و استعداد بوده یا عوامل دیگری هم بوده كه باعث موفقیت اینها شده است.
*آیا شما مكتب بازیگری استانیسلافسكی، میخائیل چخوف، استلا آدلر و اینكه كدام بازیگر بر مبنای چه متدی در فلان فیلم كار كرده است، در این مورد كار كرده اید یا هنوز فكر می كنید زود است كه بخواهید انقدر در كار دقدق شودی؟
محمد شاكری: به نظر من بازیگری چیزی نیست كه همه خوششان بیاید و همه بگویند مثلا مانیا علیجانی و محمد شاكری بازیگران خوبی هستند، شاید از یك فیلمی خوششان بیاید و از فیلمی خوششان نیاید.
*می خواستم بدانم شما به صورت تئوریك هم تمرین بازیگری می كنید كه به نظر می رسد در برنامه آینده تان است.
بله.
*شما به نمایندگی از گروه بزرگ بازیگران كودك و نوجوان كه پر از استعداد و توانایی در سینمای ایران هستند اینجا حاضر بودید و جزء موفق ترین ها هستید. این بحث را از این باب مطرح كردیم كه كاش برای همه بچه ها هم مسیر فراهم باشد و هم خودشان همت كنند تا موفق باشند. برای هر دوی شما آرزوی موفقیت می كنم.

دسترسی سریع
بازتاب